اگر تولدت در اردوگاه آوارگان فلسطینی باشد، نیازی نیست تا کسی رنج آوارگی و دربه دری، کوچهای پی درپی و مهاجرتهای اجباری را برایت توصیف کند. اگر به جای آسفالت خیابانها و سنگفرش کوچههای شهری میان انبوه چادرهای آوارگان در لابه لای خاک و خلهای اردوگاه رشد و نمو کرده باشی، لازم نیست تا مفهوم فقر و فلاکت، کمبود امکانات اولیه، بیآبی و گرسنگی، خاموشی و بهداشت حداقلی و بیماریهای واگیر دار را از دیگران بشنوی.
اگر از وقتی که یادت میآید شبها با ترس و اضطراب به خواب رفته باشی و با صدای گلوله و انفجار از خواب پریده باشی، احتیاجی نیست تا با جنگ و اشغال، بمب و موشک، تانک و خمپاره در فیلمهای سینمایی آشنا شوی. اگر از طفولیت و دوران کودکی به جای بازیهای کودکانه و اسباب بازی با فلاخن و سنگ پرانی آشنا شده باشی، نیازی نیست تا برای جنگ و جهاد در پادگانهای نظامی آموزش ببینی.
اگر نوجوانی و جوانیات را پای دفاع و جهاد، انتفاضه و مقاومت گذاشته باشی، برای سربازی و سرداری نیازی نیست دورههای نظامی ستادی و صفی را بگذرانی. اگر ادبیات عرب را در دانشگاه اسلامی فلسطین خوانده باشی نیازی نیست تا تاریخ مبارزات فلسطین با اشغالگران قدس و صهیونیستهای متجاوز را با مطالعه منابع غربی و ترجمه شده دیگران فرابگیری. اگر واحدهای شعر و ادب را با اساتیدی، چون محمود درویش و سمیح القاسم در کنار همکلاسی هایی، چون اسماعیل هنیه و محمد ضیف گذرانده باشی، برای دریافت نمره عالی نیازی به شرکت در امتحانات آخر ترم نداری. اگر در مسیر مبارزه بارها مجروح جانباز شده باشی نیازی نیست تا همرزم دیگری داغی گلوله سربی و ترکش خمپاره را برایت تعریف کند. اگر ۲۲ سال طعم اسارت، زندان و سلول، شکنجه جسمی و روحی را چشیده باشی، دیگر نیازی نیست ابعاد دنائت، رذالت، توحش و خوی ددمنشی رژیم صهیونیستی را از زبان دیگران بشنوی.
به همین دلایل بود که ابوابراهیم یحیی سنوار، چون گلولهای از خشم و بمبی از تنفر بر سر غاصبان قدس فرود میآمد و جهاد و مبارزه را وظیفه شرعی و ملی در دفاع از مردم مظلوم فلسطین و غزه میدانست. برای القسام، فرماندهی کرد و طوفانی از جنس الاقصی را به پا کرد. برای حماس، حماسهها آفرید و دشمنانش را چنان آشفته ساخت که حذف جسمانی وی میتوانست برای صهیونیستها خبر خوبی باشد. چراکه هیچ کس به اندازه او به رژیم کودک کش صهیونیستی ضربه نزده بود، اما ایستادگی وی تا آخرین نفس و حضور او در خط مقدم و ایفای نقش «تنهاترین سردار» از او اسطورهای ساخت که دشمنانش دریافتند که مرگ شان بسیار نزدیک است و مردان مقاومت، مردم فلسطین، گروههای حماس و جهاد اسلامی تا آخرین قطره خون مبارزه خواهند کرد و سودای تسلیم در سرشان نیست.
علت دیگری که شادی صهیونیستها را به غم تبدیل کرد، رقص خون وی در میانه میدان بود که نشان داد رهبران حماس عاشق شهادت و وصال یار هستند. چنانچه یحیای مقاومت باورمندانه میگفت: «بزرگترین هدیهای که ممکن است دشمن به من بدهد این است که مرا ترور کند و به عنوان شهید نزد خدا بفرستد. من ترجیح میدهم که با اف ۱۶ یا با موشک بمیرم تا کرونا، تصادف یا سکته از دنیا بروم. میدانم که وقتی بمیرم دشمن رجز خواهد خواند و با ژست پیروزی از پایان نبرد سخن خواهد گفت، اما من از کودکی یاد گرفته ام از شهید احمد یاسین آموخته ام که مرگ در راه خدا بزرگترین آرزوی ماست.»
از همین رو، رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در پیام خویش به مناسبت شهادت این مجاهد قهرمان و فرمانده شجاع با تأکید بر اینکه حماس زنده است و زنده خواهد ماند، میفرمایند: «کسی، چون او که عمری را به مبارزه با دشمن غاصب و ظالم گذرانده است، سرانجامی جز شهادت شایسته او نیست.»